اگر همه ما باهوش و با اعتماد به نفس در امور مالی هستیم، پس دلیل اینکه هزاران دلار برای جبران تصمیمات اشتباه خود هزینه میکنیم، چیست
در ادامه اشتباهاتی که من به طور مکرر در زمانی که مشاور سرمایهگذاری بودم و به آن ها برخورد کردم را شرح میدهم که میتواند در تصمیمگیریهای مالی مفید باشد.
۱.عدم پسانداز یک مقدار مناسب سرمایه ضروری. پساندازکردن بخشی از هزینههای زندگی به مدت6 تا 12 ماه این امکان را به شما خواهد داد تا بسیاری از بحرانهای مالی خود را پشت سر بگذارید بدون اینکه از پساندازی که برای دوران بازنشستگی ذخیره کردید، خرج کنید.
۲ ایجاد یک برنامه مالی بسیار خوشبینانه. از اواسط دهه 90 میلادی تا زمان بحران اقتصادی کنونی، بسیاری از برنامههای مالی براین اساس که سود سرمایهگذاریهای سالانه به طور میانگین 10درصد خواهد بود تدوین شدند. کسانی که باورهای محافظهکارانه تری داشتند با خطرات کمتری در سالهای رکود اقتصادی مواجه شدند.
۳. پرداخت بیش از حد حقالزحمه. چرا سرمایهگذاران بهطور مداوم با سرمایهگذاریهایی که نیاز به پرداخت هزینه زیادی دارند، به خود ضرر وارد میکنند.
آن دسته از سرمایهگذارانی که در صندوقهای سرمایهگذاری بدون کمیسیون، سرمایهگذاری میکنند، سالانه 1درصد تا 2 درصد سود بیشتری نسبت به سرمایهگذارانی که در داراییهای مدیریت شده که شامل هزینه فروش میشود سرمایهگذاری میکنند، به خود نفع میرسانند.
۴.اجازه دهید احساسات شما در مدیریت تصمیمات مالی حاکمیت داشته باشد. دو گونه احساسات هستند که به زندگی مالی ما شدیدا جهت میدهند.ترس و طمع. در راس امور بازار، طمع باعث میشود تا ما ریسکهای بزرگ تری بپذیریم. برعکس زمانی که کسری بودجه داریم، ترس بر ما غلبه میکند و ما را وادار میکند هر آنچه داریم بفروشیم.
برای پیشگیری از این موجهای احساسی، میتوان به جای سرمایهگذاری در یک زمینه مشخص، سهام مختلفی را خریداری کرد، زیرا این رویکرد موجب خواهد شد ریسک سرمایهگذاری شما در دستههای مختلف سرمایهگذاری مانند بورس، قراردادهای مالی، پول نقد و کالا تقسیم شود.
۵.نداشتن بیمه مناسب یا خرید بیش از حد بیمه. بیمه بخش ضروری یک برنامه مالی است. با این وجود، در اغلب موارد مردم در این موضوع افراطی عمل کرده و از حالت نداشتن پشتوانه بیمهای کافی یا عکس آن با دراختیار گرفتن پشتوانه بیش از حد، تغییر موضع میدهند.
یک راه خوب برای تعیین مقدار بیمه سرمایه مورد نیاز شما، مشورت با متخصصان در این زمینه است.
۶.داشتن تصور غیرواقعی در مورد ریسک. اگر قرار است سرمایهگذاری با ریسک بالا انجام دهید، مانند خرید مقدار زیادی از یک سهام مشخص یا سرمایهگذاری در یک شرکت کوچک، تنها مقدار پولی که تمایل دارید از دست دهید.
را به آن اختصاص دهید، این همان مقداری است که در درازمدت، زندگی مالی شما را تحت تاثیر قرار نمیدهد. در مقابل برخی از سرمایهگذاران تنها در شرکتهایی که تصور میکنند عملکردی مشابه اپل خواهند داشت.
سرمایهگذاری میکنند، ولی ممکن است که آن شرکت به چنین سودی نرسد. بنابراین بهتر است سرمایهگذاری خود را تک رقمی کنید و مواجهه خود را با ریسکهای احتمالی به طور منطقی مدیریت کنید.
۷. عدم کمک گرفتن از دیگران. تعداد زیادی از افراد توانایی مدیریت مالی زندگی خودشان را دارند، ولی در نمونههای متعددی استخدام یک فرد حرفهای، منطقی به نظر میرسد.
اطمینان حاصل کنید برای چه خدماتی پول پرداخت میکنید و چگونه مشاور شما این هزینه را برایتان جبران میکند. برای مثال، اگر مشاور شما کارمزد فروش میگیرد، باعث میشود.
به فروختن کالا یا هر چیزی بهطور مداوم تشويق شود، بدون توجه به اینکه شما از آنچه خریداری میکنید رضایت کامل دارید یا نه.
۸.بهتر است مشاور حقوق بگیری که مورد اعتماد واقعی شما است استخدام کنید، چون چنین مشاوری در بهترین زمینههای مورد توجه شما و به نفع شما
خیال می کنید قیمت های بالا عادلانه نیستند در هر معامله صادقانه ای، قیمت هم عادلانه است. فرض کنید خانه شما 400 هزار دلار ارزش دارد و شما می خواهید آن را بفروشید. آیا حاضرید آن را ارزان تر بفروشید تا قیمت عادلانه شود
احتمالا نه، پس چرا انتظار دارید هر معامله دیگری ارزان تر از چیزی که در بازار رواج دارد صورت گیرد
این که بابت فروش هر چیزی چقدر سود عاید شخص شود، کاملا بی ارتباط با قیمت واقعی آن است. می توانید انتخاب کنید که آن را بخرید یا نخرید.
این یک اشتباه مالی استکه وقت خود را صرف شکایت کردن از سودی کنید که اگر خودتان طرف مقابل معامله به جای فروشنده بودید آن را قبول داشتید.
حقیقت این است که اگر قیمت از نظر شما عادلانه نباشد آن وسیله را نمی خرید و هیچ کس هم نمی تواند شما مجبور به خرید آن کند. انرژی خود را صرف پیداکردن راه حل های بهتر و روش های کسب درآمد کنید.
۹. خیال می کنید دیگران به شما بدهکار هستند هیچ کس به شما بدهکار نیست مگر اینکه قرارداد یا تعهدی در کار باشد.
اشتباه است که فکر و ذکر خود را به این معطوف کنید که دیگران چه چیزی به شما بدهکارند زیرا این کار مانع انجام اقدامات لازم توسط شما می شود و اصلا چرا همه به شما بدهکارند مثلا بسیاری از کارگران انتظار داشتند که بیمه شوند تنها به این دلیل که در مکان های بسیاری بیمه ارایه می شد.
چون شرکت های فراوانی برای کارمندانشان ماشین تدارک دیدند، ما هم خیال می کنیم کارفرمای ما باید برای ما این کار را بکند. این طلب خود را فراموش کنید فقط صادقانه کار کنید تا به چیزی که می توانید برسید دست پیدا کنید.
تقاضای ترفیع کنید اما اگر حقوق شما کافی نیست شغلتان را تغییر دهید. همین که از جست و جوی دلایل دست برداشتید، می توانید در جست و جوی این باشید که چطور پول دربیاورید و هرچه را به آن نیاز دارید فراهم کنید
.۱۰.تصور می کنید ارزش هر چیز به قیمت آن است فرض کنید قیمت معمول یک تلویزیون 900 دلار است و در حراج آن را به قیمت 400 دلار می فروشند. آیا ارزش دارد بسیاری از مردم ممکن است این طور فکر کنند
اما ارزش وسایل شخصی را نیاز مصرف کننده تعیینمی کند. اگر یک تلویزیون 200 دلاری هم شما را راضی می کند، قیمت بیشتر از این، از نظر شما ولخرجی است. این خریدهای شخصی تنها به همان اندازه ارزش دارند که خودتان مایل به پرداخت هستید.
اگر یک ماشین 20 هزار دلاری برای شما به اندازه یک ماشین 3 هزار دلاری ارزش داشته باشد، خب آن را نمی خرید.
۱۱. تصور می کنید فقط شما هستید که در تعیین قیمت نقش دارید یک بار آقایی را دیدم که برای فروش خانه اش رقم بالایی را پیشنهاد کرده بود و به همین دلیل آن خانه سال های سال خالی مانده بود، در نتیجه او 30 هزار دلار ضرر کرده بود یکی از رایج ترین اشتباهات مالی.
در سرمایه گذاری، طرز فکر شما نیست که قیمت ها را تعیین می کند مهم ترین معیار این است که بازار فعلی حاضر است چه بهایی برای آن وسیله بپردازد.
افراد اغلب فروش وسایل مصرفی شخصی را با سرمایه گذاری و آینده نگری اشتباه می گیرند. مثلا فکر می کنند فلان ماشین برایشان سرمایه است.
اگر 22 هزار دلار برای تغییر مدل آشپزخانه خود خرج کنید، این سرمایه گذاری نیست وقتی قرار است در نهایت خریدار، خانه شما را به قیمت 10 هزار دلار بخرد. صاحب خانه خیال می کند 30 هزار دلار به ارزش خانه افزوده است اما این طرز فکر نامربوطی است.
بهتر است در عوض اجاق گاز و کمدهای جدید بخرید و از آن ها لذت ببرید زیرا سرمایه نیستند و فقط یک خرید شخصی هستند که ضرر کمتری را به همراه دارند.
۱۲.از تصمیمات مالی، رقابت می سازید تلاش برای کوبیدن شخص دیگری در یک معامله مالی، عادت بدی است، اگر در این باره مذاکره نکنید یا سرمایه گذاری مالی نداشته باشید.
کسانی که برای اولین بار از یک تکنولوژی جدید استفاده می کنند به دیگران فخر می فروشند، درحالی که پایین ترین مدل آن وسیله را به بالاترین قیمت خریده اند. برنده شدن شما در یک مزایده به این معناست که بیشتر از هرکس دیگری که می خواسته پول بدهد، هزینه کرده اید. به این روش نگاه کنید، منطقی به نظر نمی رسد.
تحولات اقتصادی این احساس نیاز ما به برنده شدن را توجیه می کنند. این تحولات تبدیل به وسیله ای شده اند که هزاران سال پیش با آن می توانستند در یک قبیله مقام بالاتری به دست آورند و بدین ترتیب بقای آن ها بیشتر می شده است.
این تمایل ما در دنیای مدرن اقتصاد از ارزش بسیار اندکی برخوردار است، پس نادیده گرفتن این گرایش عاقلانه تر به نظر می رسد. تلاش برای کوبیدن شخص دیگری در یک معامله مالی، عادت بدی است، اگر در این باره مذاکره نکنید یا سرمایه گذاری مالی نداشته باشید.
کسانی که برای اولین بار از یک تکنولوژی جدید استفاده می کنند به دیگران فخر می فروشند، درحالی که پایین ترین مدل آن وسیله را به بالاترین قیمت خریده اند.
برنده شدن شما در یک مزایده به این معناست که بیشتر از هرکس دیگری که می خواسته پول بدهد، هزینه کرده اید. به این روش نگاه کنید، منطقی به نظر نمی رسد.
تحولات اقتصادی این احساس نیاز ما به برنده شدن را توجیه می کنند. این تحولات تبدیل به وسیله ای شده اند که هزاران سال پیش با آن می توانستند در یک قبیله مقام بالاتری به دست آورند و بدین ترتیب بقای آن ها بیشتر می شده است.
این تمایل ما در دنیای مدرن اقتصاد از ارزش بسیار اندکی برخوردار است، پس نادیده گرفتن این گرایش عاقلانه تر به نظر می رسد.