بازدید سایت خود را میلیونی کنید


» هر روز،روز موفقیت است

هر روز،روز موفقیت است

هر روز، روز موفقیت است

در یکی از سمینارهای تکنولوژی سرنوشت، گروهی از افراد یک سازمان شرکت داشتند. رئيس شرکت از پنج نعمت اصلی لازم برای خوشبختی برخوردار بود. قدرت، پول، موفقيت، همکاران مناسب و به نظر من خانواده عالى. این مرد همسر ایده الی داشت و با فرزاندان خود بسیار صمیمی بود. در شرکت نیز یک رهبر واقعى و الگوی دیگران به شمار می آمد. بخوبی می توانست با دیگران ارتباط بر قرار کند و بر افراد زیردست خود تاثير فوق العاده مثبتی داشت. در کار تجارت کاملا موفق بود و از نظر مالی هیج چیزی کم نداشت. من در طی سمینار رو به این فرد کردم و پرسیدم ارزش موفقیت در صدر فهرست شما قرار دارد، آیا موفق هستید گفت: خير.پرسیدم ، چرا تصور میکنید موفق نیستید پاسخ داد،برای موفق بودن باید پول زیادی داشت، مثلا سه تا چهار میلیون در سال، در حالی که من فقط دو میلیون دلار در سال در آمد دارم، علاوه بر این، انسان موفق کسی است که همیشه سرحال باشد و جسم متعادلی داشته باشد.

بنابراین، این فرد نابغه تنها به این دلیل که تصور میکرد درآمدش کافی نیست و کمی چاق است، احساس موفقیت نمیکرد. قوانين موجود در ذهن اش به او میگفتند که موفقیت آن چیزی نیست که او به دست آورده، و به همین دلیل او از درک آن حس خوشایندی که شایستگی و لیاقت اش برایش به ارمغان آورده بود، بازمانده بود. پس از اینکه او چنین گفت، من نگاهی به دور و بر اتاق انداختم و رو به فردی که به نظر می رسید خوش اخلاق ترین فرد آن گروه باشد کردم و پرسیدم آقا، شما چطور آیا موفق هستید وی پاسخ داد البته من گفتم: خوب از كجا می دانید گفت: چون معتقدم هر روز، روز موقیت است.گفتم: چی گفت،من معتقدم هر روز می توان موفق بود، پس اگر امروز من ناراحت هم باشم چیزی عوض نمی شود؛ باز آن روز، روز موفقيت است و می توان از آن لذت برد. منطقی است، مگر نه،

قوانین شما برای اینکه احساس موفقیت کنید چیست آیا رسیدن به آنها آسان است ممکن است کسی بگوید دستیابی به موفقیت غیر ممکن است. من هرگز موفق نمی شوم.در حالی که از نظر دیگران او فردی کاملا موفق است. شاید شما نیز از این گروه باشید. خوب فکر کنید، شاید آنچه در زندگی به عنوان ارزش نهایی می شناسید و تمام توان و انرژی تان را صرف رسیدن به آن میکنید و حتی از اینکه هنوز بدان دست نیافته اید رنج می برید، شاید اکنون در اختیارتان باشد.

آیا مدیتیشن می تواند افکار منفی را از بین ببرد؟ مطلب مرتبط آیا مدیتیشن می تواند افکار منفی را از بین ببرد؟

بسیاری از مردم تمام روزهای زندگی خود را در راه رسیدن به خوشی در رنج هستند، اما در واقع اگر در زندگی بیش از حد احساس راحتی کنید دیگر انگیزه ای برای رشد و پیشرفت نخواهید داشت.

شما می توانید در مراحل رشد در رسیدن به هدف تان نیز از زندگی لذت ببرید. زیرا پس از دست یافتن به هـر هدفی، به این نتیجه می رسید که همه اش همین بود.و به دنبال هدف دیگری خواهید رفت. پس بیاموزید از خود زندگی، از تلاش برای رسیدن لذت ببرید نه از نتیجه و حاصل آن. می توانید عاشق پرواز باشید و از پرواز لذت ببرید بدون اینکه به این فکر باشید که کی به مقصد می رسید. زندگی مقصد نیست، زندگی حرکت به سوی مقصد است و باید از آن لذت برد.

گفتیم که هر کدام از ما دارای قوانینی لست که بر اساس آن رفتار میکند. ممكن است دو نفر دارای ارزش هـای یکسانی باشند اما قوانین آن دو با یکدیگر هم خوانی نداشته باشد. شاید دو نفر یکدیگر را دوست داشته باشند و عشق برای هر دوى ان ها یک ارزش مهم باشد، اما هر کدام بر طبق قوانین خود عشق را تعبیر میکنند. به عنوان مثال من و همسرم بکی، هر دو به ارزش احترام بسیار اهمیت میدهیم. احترام متقابل برای هر دوی ما بسیار مهم زیرا خانواده های ما نیز به این ارزش اهمیت زیادی می دادند اما هر کدام از ما برای احترام گذاشتن قوانین خاص خود را دارد. یکی در خانواده ای بزرگ شده است که احترام، بسیار بسیار با ارزش است. هر کس که به او احترام گذاشته می شود بسيار خوشحال خواهد بود و اگر احترام نبیند ناخشنود و آزرده خاطر است.

در خانواده یکی به او آموزش داده شده بود اگر به کسی احترام می گذاری نباید هیچ وقت صدایت را برایش بلند کنی، حتی اگر بسیار عصبانی و ناراحت باشی. در خانواده من نیز احترام بسیار مهم است، اما برای ما احترام زیاد به معنای راستگویی است. از نظر خانواده من اگر به کسی احترام می گذاری باید با او روراست باشی، اگر برای او ارزش قائلی نباید احساست را از او پنهان کنی. در خانواده ما روراست نبودن کسی موجب ناراحتی زیادی می شد، زیرا اگر یکی از اعضای خانواده اشتباه یا احساس اش را صادقانه برای سایر اعضای خانواده بیان نمیکرد بدان معنا بود که برای دیگران هیچ احترامی قائل نیست. در حالی که برای یکی احترام بدان معنا برد که به هیچ عنوان نباید بر سر کسی فریاد کشید و او، اگر ذره ای احتمال می داد نمی تواند خود را کنترل کند بر می خاست و اتاق را ترک می کرد.

تضاد قوانين ما در اوایل ازدواج مان بسیار موجب ناراحتى ما می شد. من برای بکی احترام زیادی قائل بودم و به همین دليل احساس ام را بدون هیچ رودربایستی برايش شرح می دادم. بکی از این موضوع بسیار ناراحت بود و برعکس من خیال میکرد که روراستی ام به این دلیل است که به او احترام نمی گذارم و او، چون خیلی ناراحت بود اتاق را ترک میکرد.

مدت کوتاهی پس از ازدواج توانستیم قوانین یکدیگر را کشف کنیم. دانستیم برخی از قوانین ما با یکدیگر هم خوانی ندارد، پس تصمیم گرفتیم قوانین جدیدی برای زندگی مان وضع کنیم زیرا اکنون دیگر هر دو بزرگ شده بودیم و مجبور نبودیم با قوانین والدین مان زندگی کنيم. من قبول کردم هیچ وقت صدایم را بالا نبرم و او قول داد دیگر اتاق را ترک نکند.


نویسنده.آنتونی رابینز

منبع.از مجموعه موفقیت نامحدود در 20 روز


بازدید سایت خود را میلیونی کنید
فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  تهران وکیل   |   گردشگری ارم بلاگ   |   مشاور ایرانی در لندن   |   فروش تجهیزات ویپ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


درمان انواع بیماری ها با مصرف آب قلیایی درمان انواع بیماری ها با مصرف آب قلیایی مشاهده